مهربانمهربان، تا این لحظه: 16 سال و 14 روز سن داره

مهربان من

بدون عنوان

دختر گلم این روزا یه کوچولو حرفای بد یاد گرفتی من نگرانم چون هیچ خوشم نمی یاد ازاین حرفا بزنی اما دکتر هلاکویی تو سی دیش می گه که مال سن شماست.امیدوارم زودتر از یادت برن.البته حرفای خوب و بدو قاطی کردی گاهی می پرسی مامان نازنین من حرف خوبیه؟یه وقتایی هم خودتو لوس می کنی و می گی مامان گلم چشات قشنگه.اون وقت دلم می خواد بخورمت. خلاصه که منو با حرفات دیوونه کردی.دیروز هم رفتیم از فروشگاه فکر اموز برات بازی فکری خریدم یه پازل اهنربایی که حالتهای خوشحالی و خنده وناراحتی رو ولباس دختر و پسر رو یاد میده.یه حلقه ورزش هم خریدی که خیلی مقبولت افتاد چون باش خوابیدی حتی پارک هم بردیش حالا نیست خیلی چاقی می خوای لاغر هم بکنی. بابا محسن هم هنوز امتحاناتش...
14 تير 1390

بدون عنوان

مهربان مامان این روزا که من تعطیلمو در کنارت اما باز هم دوست داری بری بیرون از خونه.بعضی روزا میری کلاسهای مهداما یه روزایی هم پیش مامانی. دیروز هم رفتی خونه باباجونت پیش بهار و عمه فرزانه.امروز هم مامان بردت بیرون ولی هوا گرم بود زودبرگشتیم.دایره لغاتت ماشالا وسیعتر شده وخیلی بهتر حرف و منظورتو می گی البته من فکر می کنم مهد بی اثر نیست.راستی هفته پیش هم رفتیم خونه باباجون دزفول برای روز پدر وکلی به شما خوش گذشت چون محمد امین و ثنا هم بودن .علی کله هم رفتی واونجا ماهی دیده بودی وقتی اومدی خونه می گفتی من یه استخر بزرگ رفتم که ماهی داشت.برات بزرگ شدن مهم شده درست عین بچگی خودم منم عاشق بزرگ شدن بودم.اما حالا میگم که تو بچگی کن تا حسرتش به دلت...
1 تير 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهربان من می باشد